loading...
سایت تفریحی ،سرگرمی ، دانشجویی پاتوق دانشجویی
بهانه بازدید : 146 جمعه 28 شهریور 1393 نظرات (0)

دانلود پروژه طراحی فنی ساختمان

 

پروژه طراحی فنی ساختمان – دانلود نقشه هنرستان معماری { نقشه مدرسه معماری } – شامل پلان ها ، نما و برش ، جزئیات عمومی و سازه و….

فصل اول: بیان موضوع طراحی
۱- عنوان
در دنیای امروز مهمترین وظیفه آموزش، قرار دادن فرد در اجتماع از طریق رشد دادن حس مسئولیت شخصی است، به چنان شیوه‌ای که اجتماع نتایج آن را بیش از مجموع افرادی که در بر دارد، نشان دهد. افزایش حجم اطلاعات و دانش بشری و همچنین چگونگی انتقال آن به نسلهای بعد نیز از مسائلی است که بحث صلی آن به موضوع « آموزش و پرورش» بازگشت دارد.
با توجه و نگاهی دقیق‌تر به شرایط جامعه کنونی ما و بالاخص شرایط آموزشی در سطوح مختلف، که شامل دو مرحله قبل از دانشگاه و دانشگاه (تحصیلات عالی) می‌باشد نقش آموزش و پرورش در چکونگی رسیدن دانش آموختگان به مراحل بعدی قابل وجه می‌باشد.
سیستم آموزش در نظام جدید آموزش و پرورش مشتمل بر چند شاخه می‌باشد که یکی از این شاخه‌های شاخه فنی حرفه‌ای می‌باشد که در این شاخه، هدف، آموزش و تربیت افرادی می‌باشد که با توانایی کسب شده در این دوره توانایی فعالیت در حرفه‌ای مرتبط با رشته گذراند شده در این مقطع رت در بستر جامعه داشته باشند. هنرستان‌ها را می‌توان به عنوان جایگاهی که در آن دروس نظری کم رنگ می‌شود اما از میان نمی‌رود و دروس عملی پررنگ‌تر و اصلی‌تر می‌باشد تا دانش‌آموزان را در برخورد با حرفه آینده خود آماده نماید، معرفی نمود.
با نظری جدی‌تر و دقیق‌تر به جامعه و همچنین نقش مهم شاخه فنی حرفه‌ای در آموزش افراد در رشته‌های مختلف و تاثیر این آموزش در بطن جامعه به عنوان جزیی کوچک از جامعه حرفه‌ای اما کامل کننده آن، طراحی فضایی که بتواند به نیازهای فرمی و عملکردی پاسگو باشد، حائز اهمیت است.


- بیان مساله و ضرورت طراحی
طراحی معماری مدرسه همواره بازتاب تغییرات شرایط اجتماعی و مفاهیم آموزشی بوده است. مسلماً تاثیر محیط زیست نیز بر افراد بر کسی پوشیده نیست و برای گسترش آن یا معماری که ورای کارکردگرایی ساده است – انسان بدون شک توجهی خاص برای آن و آگاهی لازم از سلامت روحی کاربران آن دارد. به همین دلیل مدارس و مراکز آموزشی که انسان دوره‌ای طولانی از عمر خود را در آنها سپری می‌کند، باید به مکانهای قابل توجه و جالب، هم برای معماران، هم بر عموم مردم و همچنین برای نهادهای دولتی و خصوصی که آنها را اداره می‌کنند بدل گردند. همچنین واضح است که تاثیر معماری بر آموزش از مدتها پیش امری شناخته شده است و رفتار دانش‌آموزان و دانشجویان و معلمان در رابطه تنگاتنگ با آن قرار دارد.
پرداختن به موضوع طراحی مراکز آموزش حرفه‌ای که دارای نقشی انکار پذیر در آموزش افراد حرفه‌ای برای ورود به جامعه و تبدیل آن به یک جامعه حرفه‌ای و در حقیقت تزریق مهارت در همه سطوح کاربردی آن، مسئله‌ای است که با توجه و دقت در نظم و سازمان دهی و فضاهای اینچنین که مشابه کارگاه‌های کوچک اما با یک سیستم آموزشی مدون در جامعه موجود می‌باشند، الزامی می‌باشد.
۳- بیان اهداف
در تعریف طرح می‌توان گفت که طراحی مرکز آموزش حرفه‌ای و یا به عبارتی دیگر هنرستان موضوع صلی این پروژه می‌باشد.
در تعبیری که گیل (GAIL) از مدرسه دارد، مدرسه یک موسسه اجتماعی است که در آن ارتباط از یک سو به تحقق وظیفه‌های رسمی مدرسه، اخذ تصمیم، هماهنگی، تامین قدرت برای رفع نیازها و شکل‌گیری رابطه‌های غیر رسمی یاری می‌رساند و از سوی دیگر، به پیشبرد هدفهای تربیتی درباره جریان‌های اجتماعی مانند همکاری، سازگاری و توافق می‌انجامد.
همچنین از دیدگاه مدرنیسم، مدارس نهادهایی‌اند که در اجتماعات واقعی دارای موقعیتی خاص هستند، پس زندگی و دوام آن به انجام دامنه وسیعی از کارکرد‌های متفاوت اجتماعی وابسته است. مدارس خواستار تربیت دانش‌آموزانی‌اند که هم دارای تجربه و مهارت‌های مفید و کامل برای موفقیت در زندگی اجتماعی هستند و هم با جمع شدن این تجربه‌ها امکان شکل‌گیری یک جامعه آرمانی به شکلی که مدرنیسم ترسیم می‌کند وجود دارد.
با توجه به این دو دیدگاه می‌توان اهداف طراحی مدرسه – با یک ویژگی خاص یعنی مدرسه آموزش حرفه‌ای – را در طراحی، یک مرکز در رابطه‌ای با جامعه در نظر گرفت. اما با در نظر گرفتن ویژگی « آموزش حرفه‌ای » موارد دیگری از جمله حس خود آفرینندگی، استفاده از تکنولوژی اطلاعات و تبدیل روحیه مصرف کننده دانش به تولید کننده دانش، را نیز می‌توان مد نظر قرار داد.

۴- مبانی نظری عام طرح
به گفته والترگروپیوس، اگر محیط آموزشی بخواهد زمینه‌ای ثمربخش برای نسل آینده باشد، محیط و ساختمانهایش می‌بایست. .. باشند به تقلید شده.
مطمئناً طراحی و ساخت فضای مناسب وکارا برای استفاده تفرادی که نیاز به تمرکز، تفکر و حتی تفریح دارند باید به گونه‌ای باشد که این نیازها را پاسخگو باشد و در حقیقت چند عملکردی را خواهیم داشت. تعیین طراحی ساخت اصلی کلاسها و کارگاه‌ها بر اساس سیستم آموزشی (سیستم سنتی: معلم محور- سیستم رایج: موضوع محور – سیستم مدرن: شاگرد محور) نیز از نکات مهم به شمار می‌آید.
شناخت منطقه و پتانسیلهای آن و استفاده از مفاهیم حرکت، خلاقیت و نوآوری نیز در ایده‌های معماری این پروژه استفاده می‌شود.

فصل دوم: مطالعات پایه
۱- آموزش عمومی
وظیفه آموزش آموختن آن معلومات تخصصی و مهارتهایی نیست که بعدها باید مستقیماً در زندگی بکار گرفته شود. افراد انسانی را نباید همچون ابزارهایی بی جان در نظر گرفت. آموزش باید این هدف را دنبال کند که جوانان را نه به صورت متخصص، بلکه به عنوان شخصیتهایی متعادل و موزون به جامعه تحویل دهد. اهمیت آموزش بیش از هر چیز در عرضه قابلیتهایی است که تفکر و داوری مستقل را تضمین می‌کنند، نه در ارائه بعضی معلومات تخصصی. هرگاه شخصی بر مبنای اساسی موضوع موردنظر خود تسلط یابد و درعین حال اندیشیدن و کارکردن مستقلانه را هم فراگیرد، مطمئناً راه خود را خواهد یافت و افزون بر این اوست که خواهد توانست خود را با پیشرفتها و تحولات تطبیق دهد، نه شخصی که آموخته هایش بطور عمده چیزی نیست جز معلومات درباره جزئیات تخصصی.
اصولاً بستر و زمینه کار هنرمند معاصر و هنرمند سنتی تفاوت‌های بارزی دارد که می‌توان به مواد زیر اشاره کرد:
جامعه سنتی جامعه‌ای محدود و بسته بود و ساختار ساده و روشنی داشت. اما جامعه امروزی باز و ارتباط با جوامع دیگر و در تأثیر متقابل با آنهاست و ساختاری پیچیده و غامض دارد. به تبع ساختار اجتماعی، ساختار سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جوامع سنتی نیز ساده و مشخص بود. حال آنکه در جوامع فعلی ساختار سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، پیچیده و متغیر است. ارتباطات، تحولات در جوامع پیشین کند و خفیف و قابل مهار و هدایت بود. ولی در جوامع امروزی سریع و شاید گاه ناگهانی و غیرقابل مهار است.
در گذشته مفاهیم مختلف زمان، مکان، حرکت، سرعت، ارتباط و غیره مشخص و ثابت به نظر می‌رسیدند. امروزه با حرکات پرشتاب علوم در شناخت مجهولات و باز کردن افق‌های تازه، تعاریف بهم ریخته و مفاهیمی چون فضا، مکان، زمان، حرکت، سرعت، ارتباط و. .. به کلی دگرگون شده و هر روز نوتر می‌شوند و در پی خود شرایط جدیدی را از نظر اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی ایجاب می‌کند. سرعت تحولات به حدی است که متفکرین کشورهای توسعه یافته که مرکز و قلب این تحولاتند، فرصت تبیین شرایط جدید را به خوبی ندارند. کشورهای جهان سوم هم که در کانون خیزش تحولات نیستند به دلیل سرعت ارتباطات تحت تأثیر سریع همان تحولات و اقع می‌شوند.

۱-۱- هدف از آموزش
ویلیام گادوین، منظور حقیقی آموزش را پدید آوردن خوشبختی معرفی کرده است. دکتر س.ا.م. جود در کتاب درباره آموزش، سه هدف برای آموزش فهرست می‌کند.
۱- قادر ساختن فرد به تأمین زندگیش.
۲- آماده ساختن ا برای ایفاء نقشی که به عنوان شهروند یک جامعه مردم سالار بر عهده دارد.
۳- قادر ساختن او به تکامل بخشیدن همه نیروها و استعدادهای ذاتی اش تا از زندگی به خوبی بهره مند شود.
۱-۲- تأثیر آموزش بر فرهنگ
عادتاً نسل متأخر هرچه را که از راه تعلیم و تربیت بجا می‌گذارد و یا از طریق مشاهده و معاینه از نسل مقدم خود می‌گیرد، از همین راهها به نسل بعد از خود منتقل می‌کند. انتخاب یا طرد عناصر فرهنگی ملی همواره متناسب است با سازگاری آنها با تحولات مادی و معنوی که بنا بر عللی در میان یک ملت رخ می‌دهد و معمولاً درگیرودار همین تحولات است که نظام فرهنگی و عناصر آن بکلی یا بنحو انتخابی دستخوش تغییر می‌گردد و جای خود را به عناصر تازه می‌دهد که بعضی از آنها بیشتر صورت تبدیل یافته‌ای از عناصر پیشین هستند. در چنین مرحله‌ای است که اتخاذ یک روش دقیق برای رهبری جامعه به حفظ میراثهای قابل بقاء و یا همساز کردن و قابل انطباق کردن بعضی از آنها با وضع جدید اجتماعی ضروری می‌نماید.
این هدف در سیاست فرهنگی ما از طریق آشنا ساختن جامعه ایرانی است به تمدن و فرهنگ ایران تا از این راه در حفظ و توسعه آن بکوشند و از طر فی دیگر آگاهی از فرهنگهای دیگر جهان است برای قبول عناصری از آن که در بهبود زندگانی موثر هستند و او را به کمال معنوی بیشتری هدایت خواهند نمود، تا فرهنگ ملی خود را کاملاً درک کند و بدان قابلیت انطباق بیشتری با تحولات و ترقیات اجتماعی و اقتصادی آینده ببخشد و با توجه به همین هدف است که اصول چهارگانه سیاست فرهنگی ایران بصورت ذیل معلوم گردیده است:
۱- فرهنگ برای همه
۲- توجه به میراث فرهنگی
۳- فراهم آوردن بیشترین امکانات برای ابداع و نوآوری فکری و هنری
۴- شناساندن فرهنگ ایرانیان به جهانیان و آگاهی از مظاهر وفرهنگهای دیگر جهان.
با در نظر داشتن این اصول چهارگانه، سیاست فرهنگی ایران به چهار نکته اساسی ذیل توجه خواهد داشت:
– اول: سعی در اینکه بهره مندی از فرهنگ ایران از انحصار گروهی خاص بیرون آید و در دسترس همه افراد ملت قرار گیرد.
– دوم: ارزیابی مجدد میراثهای فرهنگی و بازیافتن عناصر زنده و دوام پذیری آن برای نگاهداری در جامعه تحول یافته ایران امروز و فردا.
– سوم: کوشش در پرورش و رشد نیروی ابداع در طبقه جوان برای آنکه بتوانند سبب و محرک نهضتهای جدید فرهنگی و هنری،‌البته با درنظر داشتن جوانب کمال در آنها باشند و از این راه به غنای فرهنگ ملی ما کمک کنند.
– چهارم: سعی در بط روابط فرهنگی ایران با جهانیان تا ازاین راه تعالی فرهنگ ما و فرهنگهای دیگر آسانتر صورت پذیرد، فرهنگ ایران بهتر شناسانده شود و آشنایی ایرانیان، با تحولات اساسی جهان در زمینه‌های فکری و ادبی و هنری و همچنین در شیوه‌های بدیع و تازه زندگانی بهتر امکان یابد.

۱-۳- تأثیر فرهنگ بر جامعه
از آنجائیکه فرهنگ حیات جامعه است و همه ابعاد زندگی اجتماعی را دربرگرفته و مدار اصلی آن مردم هستند، بنابراین هدف هر سیاست فرهنگی که به همگانی کردن فرهنگ گرایش دارد و می‌خواهد فرهنگ اندوزی را در جامعه اعتلا بخشد باید متکی بر میراث فرهنگی (ایدئولوژی و فرهنگ ملی )آن جامعه و مشاهده رفتار جمعی و عنایت به نیازهای مردم در بستر زمان باشد. درایران تا چندی پیش، فرهنگ هیچگاه جداگانه و به عنون ارزش خاص (بنام فرهنگ و مثلاً در کنار آموزش)مطرح نبوده است. بلکه در همه جا در خانه، کاشانه و در محل کسب و کار در مکتب و مدرسه، زندگی همراه با فرهنگ اندوزی بوده است و این خود روش زندگی متأثر از میراث تاریخ ما بوده است.
در دنیایی که اطلاعات، تکنولوژی متنوع مردم متغیر، با کمک شبکه‌های ارتباط جمعی (بخصوص سیستمهای ماهواره‌ای جدید که تمامی نقاط کره زمین را زیر پوشش خواهند گرفت) و روابط وسیع بین المللی و استفاده از کلیه امکانات و وسائل اشاعه فرهنگی، زندگی همه ملتها را دستخوش بحرانهای مختلف اجتماعی ساخته است، تنها توسعه و رشد فرهنگی بر پایه میراثهای فرهنگی است که می‌تواند معارف درونی و بیرونی جامعه را در تقابلی سودمند متعادل و فهم او را از جهان و انسان متکامل سازد، بدون آنکه هویت ملی خود را از دست بدهد و در برهوت دنیای امروز بدون جانپناه بماند.
آنچه امروز به عنوان فرهنگ عرضه می‌شود یا در جنبه محدودی مخصوص طبقات ممتاز فرهنگی است و دسترسی به آن برای همگان بسیار دشوار و عموماً پرسوال و بی جواب و یا شبه فرهنگ است و صرفاً تولید و مصرف انبوره فرهنگی و به قصد پرکردن اوقات فراغت (با استفاده از وسائل ارتباط جمعی، تفریحات، ورزش و غیره) و در نتیجه بسیار ضعیف و بی مایه، عقیم و بی ثمر، موجب خودفراموشی و در مقابل استیلای فرهنگ بیگانه، درمانده می‌باشد، اولین و مهمترین گرایش اصلی در سیاست توسعه فرهنگی توجه به مبانی ایدئولوژیک جامعه و دستاورد فرهنگ ملی است.
نکته دیگر مهم سیاست فرهنگی، سیاست همگانی کردن فرهنگ و تربیت عمومی جامعه است. این امر نه به معنی آن است که صرفاً به توده‌های وسیع مردم امکان دستیابی به آثار فرهنگی داده شود، بلکه عبارت از دادن قدرت و اختیار انتخاب و تصمیم‌گیری برای فرهنگ پذیری و فرهنگ آموزی به همه مردم است. شرایط و امکاناتی که برای برقراری تماسها و مبادلات فرهنگی فراهم آمده یا خواهد آمد، تنها عنده معدودی را بر نگیرد، بلکه جامعه و یا فرهنگ را در دومقوله تفکیک ناپذیر از یکدیگر و دوروی یک سه بدانیم. هدف از همگانی کردن فرهنگ، از بین بردن نابرابریهای فرهنگی موجود میان طبقات و قشرهای مختلف جامعه و تمرکز زدایی است. یعنی وسعت بخشیدن به میزان دسترسی و مشارکت مردم در امور فرهنگی به طریقی که کلیه طبقات اجتماعی، نواحی و گروههای سنی ساکن شهرها و روستاها و غیره را شامل گردد. عوامل فرهنگی جنبه‌های زیبایی شناسانه است که همواره انسان را به آفرینش آثار بدیع تشویق می‌کند.
خواسته ها، آرمانها و معیارهای زیبایی شناختی انسان ثابت نیست و به همین سبب آفرینش در هنرها ادامه خواهد یافت. گرچه دگرگرونی در معیارها و ارزشهای زیبایی شناسانه به این مفهوم نیست که همه الگوها و صورتهای هنری به یک نسبت در حال دگرگونی است بلکه برخی الگوها پایدارتر از سایر الگوها هستند.
سطوح و لایه‌های گوناگون ارزش‌های زیباشناختی عبارتند از:
۱-۳-۱- ارزش‌ها و صورتهای پایدار و کهن:
تأثیر پدیده‌های اصلی فرهنگ و تمدن یک قوم یا ملت، از لحاظ گسترده تاریخی و جغرافیایی بسایر پایدار و درعین حال پویاست.
۱-۳-۲- ارزش‌ها و صورتهای نیمه پایدار یا سبک:
گونه‌ای از صورتها، الگوها و بازتاب ارزش‌های هنری که از لحاظ تاریخی دوره‌ای میان مدت را دربر می‌گیرد.
۱-۳-۳- ارزش‌ها و صورتهای زودگذر یا مد:
مد در پی برخی از انواع دگرگونیها و تبادلات فرهنگی و هنری بین گروهها، قومها و ملتهای گوناگون پدید می‌آید. که دارای گسترده زمانی کوتاه مدت است و در ارکان هنر یک قوم و ملت تأثیر اساسی و ساختاری ندارد.
جوهر فرهنگ، ارزشها هستند، فرهنگ ساختار زندگی است و تفکر شاخص زندگی است. فرهنگ، آئینی متعلق به عموم مردم جامعه است و تعلق به گروه خاصی ندارد، لیکن نوع این فعالیت در گروههای مختلف، متفاوت است. فرهنگ همواره در حال تغییر است. یکی از عوامل این تغییر، رابطه بین فرهنگهاست که هدف آن تکامل و تعادل فرهنگی است. این نوع انتقال فرهنگی از طریق تماس صورت می‌پذیرد. روزبروز با تماس فرهنگها، تفاوتهای فرهنگی و تعداد فرهنگها کمتر می‌شود. ولی اختلافات فرهنگی تا زمانی که گروههای مشخص مردم وجود دارند باقی خواهد ماند.
بنا به سخن کانت فرهنگ پذیری از دو مسیر علم و هنر ممکن می‌شود و طریقه انتقال فرهنگ در نسلها، از طریق تعلیم و تربیت و از طریق مشاهده و معاینه است.
رابطه فرهنگ و‌آموزش دارای دو وجه است. وجه اول حالتی است که فرهنگ به نهایت رسیده و به ذهن‌های جوان‌تر منتقل می‌شود. وجه دوم حالتی است که فرهنگ در مرحله‌ای از فرایند توسعه است و ذهن‌های جوان‌تر تربیت می‌شوند تا هم آنرا بپذیرند و هم اصلاحش کنند. بنابراین هدف آموزش فرهنگ عبارت است از انتقال میراث فرهنگی، ارزش سنجی آن و توسعه و پیشرفت میراث فرهنگی. آموزش یا تعلیم فرآیندی است که طی آن اجتماع می‌کوشد فرهنگش را به عموم منتقل سازد و یک روند ارتباطی عرضه گرا و یک طرفه می‌باشد. ترویج، شامل آگاه کردن مردم و آموزش مردم و تغییر رفتار بشر است که روند ارتباطی عرضه گرا و تقاضاگرا می‌باشد.

۱-۴- وظایف مدرسه در مقابل فرهنگ
تعلیم و تربیت با توجه به فرهنگ جامعه یعنی انتقال میراث فرهنگی، ارزش سنجی آن و توسعه و پیشرفت میراث فرهنگی است. روی این زمینه مدرسه در مقابل فرهنگ سه وظیفه عمده به عهده دارد.
۱-۴-۱- فهم میراث فرهنگی
یکی از وظایف مهم مدرسه انتقال میراث فرهنگی به شاگردان است. مدرسه نه تنها در این مورد نقش انتقال دهنده را به عهده دارد بلکه تفسیر و ترجمه فرهنگ جامعه نیز به عهده مدرسه می‌باشد. مربیان باید به شاگردان در فهم فرهنگ جامعه کمک نمایند و ایشان را راهنمایی کنند تا رفتار، احساس، عقاید و افکار و ایده الهایی را که مورد قبول جامعه هستند در خود رشد دهند. ایجاد حس قدردانی در شاگردان نسبت به میراث فرهنگی، نیز از مهمترین وظایف مدرسه می‌باشد.
معمولاً تغییرات زندگی اجتماعی و تأثیر آن در کلیه شئون زندگی، طبقه جوان و شاگردان مدارس را از میراث فرهنگی دور می‌سازد و همین امر تضادی بین افکار و نظریات و احساس و عقاید جوانها و سالمندان بوجود می‌آورد. اختلاف افکار و عقاید تا اندازه‌ای وحدت جامعه را متزلزل می‌سازد و ادامه حیات اجتماعی مردمی جامعه مشکل می‌شود.
در اینجاست که مدرسه برای جلوگیری از تضاد فکری و عقیدتی و حفظ وحدت جامعه و ادامه زندگی اجتماعی باید به شاگردان کمک کند تا ارزشهای فرهنگی و اجتماعی را بهتر درک نمایند و قدر و اهمیت آنها را بدانند. دراین زمینه فیلسوف عالیقدر آمریکایی جان دیویی می‌گوید: « جامعه مانند حیات بیولوژیکی از طریق انتقال حفظ می‌شود و این انتقال به وسیله ارتباط عادات، طرز کار، فکرکردن و احساس از طرف افراد مسن‌تر به افراد جوانتر صورت می‌گیرد. بدون انتقال ایده الها، امیدها، انتظارات، میزانها و عقاید از طرف عده‌ای که به واسطه طول سن در مقابل زندگی جمعی حالت ضعف و عدم توجه دارند به آنهایی که وارد در این مرحله زندگی اجتماعی می‌شوند حایت جمعی نمی‌تواند باقی بماند. »
بعضی از مربیان، وظیفه مدرسه را در انتقال میراث فرهنگی به عنوان نقش محافظه کارانه این مؤسسه تربیتی تلقی کرده‌اند و ایفای این نقش را در جهت ایجاد زمینه مشترک فرهگی در جامعه ضروری می‌دانند. ولی چنانچه خواهیم دید وظیفه مدرسه تنها انتقال میراث فرهنگی و کمک به شاگردان در درک و فهم آن میراث نیست.
۱-۴-۲- ارزش سنجی میراث فرهنگی
وظیفه دوم مدرسه در مقابل فرهنگ جامعه، امتحان و ارزش سنجی میراث فرهنگی است. بدون تردید آنچه که گذشتگان برای ما باقیمانده است باید به وسیله میزان و محک علمی در معرض آزمایش و ارزش سنجی قرار گیرد روی این زمینه مدرسه باید مهارتها و استعدادهای لازم را برای ارزش سنجی میراث فرهنگی، افکار و عقاید، آداب و رسوم، ایده الها و آرزوها، میزانها و سنن اخلاقی و موسسات اجتماعی در شاگردان رشد دهد. به طور مسلم تمام آنچه از گذشته به ما رسیده است برای زندگی امروز و حتی آینده ما مفید نیست. شرایط زندگی ما با گذشته فرق دارد.
روی این زمینه آداب و رسوم و سنن و افکار و عقاید گذشته قابل تجدیدنظر و آزمایش هستند. در اینجاتس که شاگرد باید قوه قضاوت صحیح را در خود رشد دهد و امور را به طور علمی مورد انتقال قرار دهد؛ یعنی جنبه‌های خوب و بد آنها را با میزان علمی مشخص سازد. ضمن ایفای این وظیفه، مدرسه باید به شاگردان کمک کند تا امور اجتماعی، افکار و عقاید، آداب و سنن و مبانی اخلاقی را تحلیل نمایند ؛ علل پیدایش آنها را درک کنند ؛ شرایطی را که در پیدایش این گونه امور موثر بوده‌اند بررسی نمایند و آنگاه آن شرایط را با وضع حاضر مقایسه کنند. آنچه قابل اجرا و مفید است حفظ نمایند و آنچه مفید نیست کنار بگذارند. چه بسیار افکار و عقاید، آداب و رسوم، عادات و سنن و میزانهای اجتماعی و اخلاقی که در گذشته مورد قبول واقع شده اند، ولی ارزش آنها در زمان حاضر قابل تردید است. بنابراین شاگرد حق دارد که علل و فلسفه بعضی از امور اجتماعی را سئوال کند و خود را دست بسته تسلیم این گونه امور نسازد.
بدین وسیله می‌توان شاگردان را آماده ساخت تا نقش موثری در تغییرات اجتماعی داشته باشند و تا حدی این تغییرات را هدایت نمایند. تذکر یک نکته در اینجا ضرور یاست و آن اینکه، منظور از ارزش سنجی و امتحان میراث فرهنگی نه آن است که بدون توجه به ارزش و اهمیت این میراث و به تصور رها ساختن خود از قید آداب و رسوم گذشته به آنچه از گذشتگان به ما رسیده است پشت پا زنیم و خود را اسیر تمایلات آنی خویش قرار دهیم؛ بلکه همان طور که گفته شد ملاک و میزان ارزش سنجی و آزمایش میراث فرهنگی همان روش علمی است و با اجرای این روش ما می‌توانیم آنچه از گذشته به درد ما می‌خورد حفظ کنیم و آنچه برای زندگی امروز ما بیفایده بنظر می‌رسد ترک نمائیم. با توجه به اینکه کلیه موسسات اجتماعی، آداب و رسوم، افکار و عقاید، نظام حکومت، وضع اقتصادی و موسسات تربیتی همه در معرض تغییر هستند بنابراین افراد هر جامعه باید دائماً امور اجتماعی را در معرض آزمایش قرار دهند و افکار و عقاید و آداب صحیح را حفظ کنند و در توسعه آنها نیز اقدام نمایند.
۱-۴-۳- توسعه و پیشرفت میراث فرهنگی
مهمترین وظیفه تعلیم و تربیت یا مربی،‌کمک به نسل جوان یا شاگردان در پیشرفت و توسعه میراث فرهنگی است. بنابراین وظیفه مدرسه این نیست که تنها میراث فرهنگی را به شاگردان انتقال دهد یا آنها را در ارزش سنجی این میراث کمک نماید بلکه کار مهم تعلیم و تربیت توسعه و پیشرفت میراث فرهنگی است.
در اجتماعاتی که وظیفه مدرسه فقط انتقال میراث فرهنگی است یک حالت رکود و توقف مشاهده می‌شود و حتی کار بجایی می‌رسد که این میراث ارزش خود را برای مردم اجتماع از دست می‌دهد و جامعه به قهقرا سوق داده می‌شود. همین طور نباید فقط به ارزش سنجی میراث فرهنگی پرداخت زیرا دراین صورت یک حالت هرج و مرج و بی ثباتی در جامعه بوجود می‌آید ؛ افکار و عقاید گذشته اهمیت خود را از دست می‌دهند و چیز تازه‌ای جای آنها را نمی‌گیرد. روی این زمینه باید در توسعه و پیشرفت میراث اجتماعی کوشش نمود و نسل جوان را یاری کرد تا متناسب با مقتضیات زندگی زمان حاضر، افکار و نظریات تازه خلق کند و جامعه را بسوی ترقی و تعالی سوق دهد. زندگی در هر دوره مستلزم ایجاد و اختراع راههای تازه است. در هر عصری برای ادامه حیات اجتماعی، افکار و نظریات جدید، اسباب تازه، عادات معین و طرق زندگی خاص لازم و ضروری است. بشر در هر مرحله از زندگی مجبور است در افکار و عقاید، آداب و رسوم، میزانها و سنن ملی و اجتماعی خود تجدید نظر کند و در تشکل مجدد این گونه امور اقدام نماید تا بتواند موجبات پیشرفت خود را فراهم کند.

۲- آموزش و پرورش:

۲-۱- تاریخچه آموزش و پرورش در ایران
پرداختن به پیشینه معماری مدارس در ایران:
تعلیم و تربیت سنتی:
تعلیم و تربیت سنتی در سه شکل مکتب خانه ها، حوز‌ها‌ی علمیه و تدریس خصوصی در منازل وجود داشت. مکتب خانه‌ها بیشتر به آموزش احکام مذهبی، خواندن قرآن و صرف و نحو عربی می‌پرداختند. ادبیات قدیم همچون غزلیات حافظ، گلستان سعدی، مثنوی مولوی و … نیز از زمره کتب درسی آنها به شمار می‌رفت. این مدارس، با روشهای یکسان آموزشی و زیر نظارت دولت فعالیت نمی‌کردند. مکان مشخصی برای مدرسه وجود نداشت و این مدارس در منازل معلمان، مساجد، دکه‌های بازار یا سرگذرها تشکیل می‌شد. مکتب دارها عمدتاً معلمانی بودند که خود از معلومات کافی برخوردار نبودند و حتی قادر نبودند معلومات محدود خود را به روش درست به دانش‌آموزان منتقل کنند. در این مدارس دانش‌آموزان تنبیه بدنی می‌شدند و مواد آموزشی برا‌ی آن سنگین و خارج از فهم بود و علاقه به آموختن را در بین آنها به وجود نمی‌آورد.
۲-۱-۱- سیستم آموزشی سنتی:
سیستم آموزش سنتی در یران مبتنی بر نوعی همایش یکسان میان مدرس و دانش‌آموز است به نام «حلقه». در این روش معلم در نقطه آغازین حلقه، معمولا در جناح بالای اتاق با تکیه بر دیوار و یا ستون می‌نشسته و دانش‌آموزان، در دو سوی او، فرمی دایره شکل را تشکیل می‌داده اند. گفته می‌شود که معمولاً حلقه‌ها نظم خاصی داشته‌اند، اما پیوستن دانش‌آموز تازه بدون آنکه اختلالی را ایجاد کند، با گسرش فیزیکی حلقه امکان پذیر بوده است. به عنوان تک روش آموزشی مرسوم، تشکیل حلقه در قرن سوم ه.ق متداول شد.
این هاد با آهنگی طبیعی به آرامی رشد می‌کرد، و احتمالاً با تغییری عمده در سبک تدریس متدوال گردید. در نخستین قرون اسلام، اخبار و اطلاعات با حکم صریح منتقل می‌گردید. از قرن چهارم ه. ق و شاید قبل از آن، این مطلب از طریق توضیح و تفسیر (یا همان تدریس) تکمیل شد و به نوبه خود از طریق بحث و گفتگو (مناظره) سینه به سینه گشت، که مسجد مشخصاً مکان مطلوبی برای این امر نیست. حتی برای دانش‌آموزان فقیر هم راه حل مناسب، این نبود که در همان مسجدی بخوابند که در آن درس گرفته ند. نخست، مدرسه صرفاً اتاقی در خانه خود معلم بود، و هدف آن مسلماً، فقط فراهم کردن محیطی بود ک در آن به دانش‌آموزان درس بدهند، نه که منزل هم در اختیارشان بگذارند. این که چقدر طول کشید تا این موضوع تبدیل به مسئله‌ای رسمی و دائمی گدد، نمی‌تواند مورد برآورد دقیق قرار بگیرد. به تدریج همراه با گسترش و پیشرفت علوم دینی و طولانی شدن مدت تحصیل و لزوم اسکان طلاب، زمینه‌های پیدایش مدارس مهیا گردید.
اما تاریخ نویسان امروز دلایلی را مطرح می‌کنند که بر طبق آن، تاریخچه نخستین مدرسه را دست کم به مدت یک قرن و نیم پیش از آن که سلجوقیان چنین نهادی را رسماً برگزیند، متعلق می‌دانند.
به طور کلی و به بیان خلاصه، مدرسه می‌توان به عنوان بنیان آموزشی متعای‌تر، که معمولاً شبانه روزی هم بوده اس، به حساب آورد. بنیانی که در آن علوم سنتی اسلامی، یعنی حدیث و تفسیر و فقه و … تدریس می‌شد.
مدرسه، بر خلاف اغلب گونه‌های بنای اصلی اسلامی، از آن قرن بحرانی که فرهنگ اسلامی نوپا در حال تسلط یافتن بر تمدنهای خود بود حاصل نگردید. سنتهای هزار ساله باستانی و سرزمینهای خاورمیانه که که به وسیله امپراتوری‌های بیزانسی و ساسانی ایران ارائه شدند، نشانی محو نشدنی بر مسجد، مناره و آرامگاه بر جای گذاشتند. با وجود این، مدرسه، پاسخی به نیازهای مخصوص جامعه مسلمانان بود. مدسه بنایی سفارشی بود که به منظور خدمت به نهادی مناسبت یافت که خود نوعی بدعت سنجیده و حساب شده به شمار می‌آمد. به علاوه، مدرسه عبارت بود از ایجاد نوعی تمدن خودگردان، ریشه دار و در اوج دستاوردهای خود. نخستین مدرسه‌های ثبت گردیده در منابع مکتوب در شرق ایران در اوایل قرن چهارم ه.ق (دهم میلادی) است. در این زمان معماری اسلامی سبکهای خود را ایجاد کرده بود و مفهوم تبادل پذیری گونه‌های بنا نیر با همان اهمیت، خود به خود مفهومی آشنا به شمار می‌آمد. از این رو معماران قرن چهارم ه.ق حق داشتند که الهام را در سنت معماری خود جستجو کنند. این تبادل پذیری شاید به خوبی، ریشه در ایمان مسلمانان داشته باشد. از این رو فعالیتهای تدریس، عبادت و جهاد در راه خدا به طرز خاصی به هم پیوسته اند. همانگونه که مشاهد می‌گردد، منشا تقریبا نامشخص مدرسه چنین می‌نماید که نمونه‌های اولیه چیزی جز بنیادهای دولتی نبودند که در ساختمان‌هایی که مشخصاً به همان منظور طراحی شده است به فعالیت بپردازند.
ورای همه اینها، باید چنین بنیادهایی را در بافت سنتی ریشه دار مدرسه سازی، در شهرهای بزرگ قلمرو شرقی ایرانی مشاهده کرد. مهمترین مورد مستند نیشابور است، که در آن بیش از ۳۸ مدرسه قدیمی‌تر از نظامیه بزرگ آن شهر به ثبت رسیده است، گواینکه هیچ یک از آنها باقی نمانده اند. بسیاری از این مدارس نیشابور از آن جهت دارای اهمیت ویژه‌اند که نشان اعمال حمایت مقامات را بر خود دارند.

۲-۲- مدرسه در تاریخ معماری ایران:
۲-۲-۱- قبل از ورود اسلام:
- شواهد و مدارک موجود:
تعداد قابل توجهی از بناهای تاریخی ایران، از جمله تعدادی از بهترینهای آنها، به مراکز آموزشی و مدارس اختصاص دارد و این گویای جایگاه مهمی است که آموزش و مدرسه سازی در فرهگ ایرانی داشته است.
از مدارس ایرنی قبل از اسلام، مدارک مستندی که بر اساس آن بتوان آنها را مورد مقایسه و مطالعه قرار داد، بر جای نماند است. لیکن شواهد و مدارک مختلف، وجود چنین مراکزی را تایید می‌کند. پیدایش چنین مراکزی را در ایران شاید بتوان به هزاره سوم قبل از میلاد و شکل‌گیری دولت ایلام و خط ایلامی مربوط دانست. بعد از ایلامی‌ها امپراتوری هخامنشی در گستره‌ای وسیع به قدرت رسید و وارث تجارب و تمدن ارزشمند اقوام ساکن در ایران، بین النهرین و آسیای صغیر شد.
گستردگی این امپراتوری و سیستم تقریبا متمرکز اداره آن، وجود مراکز آموزشی را در زمینه‌های مختلف ضروری می‌ساخت. متاسفانه از مراکز آموزشی این دوره اطلاعی در دس نیست. روند طی شده در دوره هخامنشی و اشکانی، در دوره ساسانی تحولات مثبتی پذیرفته و منجر به تاسیس مراکز علمی مهم و بزرگی چون مدرسه «جندی شاپور» شد.
۲-۲-۲- بعد از ورود اسلام:
۲-۲-۲-۱- مدارس در دوران اولیه سلجوق:
تاریخچه رسمی مدرسه، جدا از سرگذشت غیر رسمی آن، به طور عادی در سال ۴۶۰ ه.ق (۱۰۶۷ م) آغاز گردید، یعنی هنگامی که مدرسه بزرگ نظامیه در بغداد گشایش یافت. با نگاهی گذارا، می‌توان اظهار داشت که مدرسه‌هایی به دست افراد غیر حکومتی بنا گردیدند که به تدریس علم حقوق بر مبنای یکی از مکاتب ویژ حقوق اسلامی، اختصاص یافتند. آنها به یکباره در سراسر امپراتوری سلجوقی از جمله در مرو، بلخ، هرات، نیشابور، توس، ری و اصفهان پدیدار گردیدند. دلایل نهفته در پس این هجوم ناگهانی فعالیت‌های ساختمانی، که به طور چشمگیری به امپراتوری سلجوقیان محدود شده بود، عمدتاً جنبه سیاسی دارد. روحانیون مسلمان به طور کلی راضی بودند که مطالعات عالیه خود را در مسجد ادامه دهند. به عنوان مثال معلم در حالیکه تکیه بر یک ستون زده، می‌نشیند و در جمع گرد آمده (حلقه)، دانش‌آموزان را درس می‌دهد. دانش‌آموزان با آزادی عمل از درس یک معلم به درس یک معلم دیگر می‌روند. این رسم هنگامی به هم ریخت که فاطمیون در مصر به قدرت رسیدند. حضور آنان نوعی چالش مستقیم سیاسی – مذهبی را نسبت به قلمرو مسلمانان به وجود می‌آورد. منشا تبلیغات آنها مسجد «الازهر» در قاهره بود که درست یک سال پس از تاسیس خود شهر، به شکل یک مرکز آموزشی عالی متجلی گردید. بنابراین شاید این بحث پیش آید که جنبش رسمی مدرسه، واکنشی دیرهنگام ولی آگاهانه در مقابله با «الازهر» بود. در فرم مدارس شیعی این دوره به طور کلی، ابهام وجود دارد، اما با توجه به هماهنگی‌های بعدی میان مدرسه‌های شیعی و سنی در قلمرو ایران، باید گفت که احتمالاً هیچ گونه تمایز صوری بین آنها وجود نداشت.
تعداد مدرسه‌های برپا شده در عرض دوره زمانی کوتاه، در سراسر امپراتوری سلجوقی، بر طبق دستور خواجه نظام الملک، اشاره‌ای آشکار است بر ایتکه نوعی طرح خاص بدین منظور ایجاد شده بود. متاسفانه هیچ کدام از این مدرسه‌های اولیه ایرانی باقی نمانده اند. در حقیقت تا این اواخر، نخستین بنای ایرانی موجود از این نوع که در هویت آن به عنوان مدرسه تردیدی وجود نداشت، مدرسه امامی سال ۱۳۴۴ م (۷۳۵ ه.ق) در اصفهان بود. بنایی کم حجم که طرح چهار ایوانی ایرانی را معیار قرار می‌دهد، که تغییرات جزیی موجود در آن، به کلی الگوی سنتی طراحی آن زمان (یعنی تاکید بسیار بر نمایانی عنصر ایوان) را کنار می‌نهد.
مهم‌ترین این مدارس نخستین، بناهایی طراحی شده برای منظوری خاص بودند اما منحصراً به طلاب اسکان داده شده در آنها اختصاص یافته بودند. اینگونه اظهار می‌شود که آن دسته از بناهایی که به طور کلی به عنوان مساجد اصلی در دوران سلجوقی پذیرفته می‌شدند- مثل بناهای اردستان، قزوین و گلپایگان و. .. در واقع مدرسه بودند. اما این نظریه با ادراک عام مغایرت دارد. بلکه احتمال بیشتری وجود دارد که مساجد بزرگتر، شامل تامین یک وتجد مدرسه‌ای تقکیک ناپذیر در طبقه دوم، دور حیاط بوده اند.
۲-۲-۲-۲- مدارس ایرانی در دوران ایلخانی:
تنوع اشکال مختلف، در تعداد کم مدارس به جامانده از این دوران نشان می‌دهد که هیچ سبک به خصوصی در این دوران غالب نبوده است.

۲-۲-۲-۳- دوران طلایی مدارس ایرانی:
دوران تیموریان بی تردید دوران طلایی مدارس ایرانی است. خراسان و ماوراءالنهر زمینه تحولات جدی بودند، اگر چه مدارسی با طرح‌های بسیار عالی در جنوب ایران ساخته شدند و ویژگی‌های این مدارس گاهی در بناهای شمال شرقی کشور به کار گرفته می‌شدند. در این دوره، نوع چهار ایوانه غالب بود؛ اما بناها در مقیاسی بسیار بزرگتر از آنچه در دیگر سرزمینها متداول بود، ساخته می‌شدند. این مقیاس فوق العاده، اغلب باعث پدید آمدن تزیینات درخوری شد؛ مدرسه‌های برجسته‌تر این دوره از لحاظ کیفیت تزیینات تابع مساجد وقت نبودند و حتی گاهی در جهات جدیدی حرکت می‌کردند، مانند نقاشی‌های دیواری. وجهه این قبیل مدارس به گونه‌ای بود که اینها الگوی تقریباً تمام مدارس برجسته ساخته شده در ایران، در قرنهای بعدی شدند. در واقع نوآوری اصلی از لحاظ مقیاس بود که طراحان تازه به آن آگاه شده بودند. اگر بخواهیم تنها به یک نمونه اشاره کنیم، مدرسه غیاثیه خرگرد الگویی است از اینکه، چگونه عملکردهای مختلف می‌توانند با هم تلفیق شوند: مثلاً ۱۶ اتاق به صورت جفت در دو طرف هر ایوان و در دو طبقه توزیع شده‌اند که با این کار، هم تمام فضاهای کاربردی ساختمان را شکل داده‌اند، هم محور اصلی بنا را مشخص کرده‌اند و هم ورودی را کاملاً معرفی نموده اند.
از عوارض جانبی ابعاد گسترده این بناها این است که برای واحدهای فرعی مانند کتابخانه‌ها و بخشهای مجزای تابستانی و زمستانی و تالارهای سخنرانی و. .. جای کافی داشتند. این مدارس بسیار بزرگ که همگی به وسیله بانیان درباری یا مقامات بلند مرتبه کشوری اعطا شده بودند، معمولاً در شهرهای اصلی متمرکز می‌شدند.
۲-۲-۲-۴- مدارس دوران صفویه:
واضح است که با ساختمان‌های صفویه اصفهان، وجهه مناسبتری برای مدارس ایرانی فراهم گردید. در قرن ۱۱ ه.ق تعدادی مدرسه با اندازه متوسط در اصفهان بنا شد. مانند مدرسه مادرشاه (۱۱۲۶ – ۱۱۱۸ ه.ق) که در محیطی آرام و زیبا واقع شده و رو به چهار باغ است، و پویایی جدیدی در طرح چهار ایوانه سنتی پدید آورد.
۲-۲-۳- استخراج ویژگی‌های برجسته معماری ایرانی در طراحی مدارس:
– توجه به عاملی به نام مقیاس و ایجاد تغییر در مقیاس عادی و معمول.
– جهت‌گیری جدید تزیینات (تزیینات در خدمت بیان مفاهیم و نزدیک کردن مقیاس عظیم به حد و اندازه‌هابی انسان):
در معماری ایرانی نمی‌توان تزیینات را به عنوان یک بخش مجرد مورد ارزیابی قرار داد. باید گفت که در معماری سنتی ایران وحدت جغرافیا و مفهوم اجازه نمی‌داد که تزیین، مجرد و مجزا عمل کند.
– تلفیق عملکردهای مختلف و پاسخگویی به همه آنها با یک تمهید مشترک.
– ابراز توجه خاص به واحدهای فرعی (مانند کتابخانه و. ..)
– مکانیابی خاص برای قرار‌گیری کل مجموعه در محیطی آرام و زیبا (توجه به دید و منظر مناسب)
– پویایی و ایجاد تغییر در آنچه که تا آن زمان مرسوم بوده است.
– وجود عنصری به نام دهلیز و تاکید بر وجود آن به عنوان عنصری چند عملکردی (ایجاد مکث و تامل، نقش تقسیم کنند، نقش گذرگاه، معرف ورود به فضایی جدید با ماهیتی گاه بسیار متفاوت و. ..): در معماری سنتی ایران ماهیتی با عنوان مفصل و یا فیلتر مشخصاً تحت عنوان فضاهایی با نامهای زیر قابل تشخیص است:
– هشتی (فضای تقسیم)


جهت دانلود محصول اینجا کلیک نمایید

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 4308
  • کل نظرات : 112
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 92
  • آی پی امروز : 255
  • آی پی دیروز : 253
  • بازدید امروز : 2,154
  • باردید دیروز : 4,704
  • گوگل امروز : 4
  • گوگل دیروز : 4
  • بازدید هفته : 9,044
  • بازدید ماه : 15,636
  • بازدید سال : 72,764
  • بازدید کلی : 1,088,590